پریروز ...
سلام مامانم ... واااای خدا یعنی این منم که دارم تند تند آپ میکنم وبلاگو؟؟؟؟!!!!!!! میخوام اتفاقی رو که پریروز افتادو تعریف کنم که هم خنده داررر بود و هم گریه دار... چون جدیدا غلت میزنی جات و رو مبل عوض کردم که اگه دمر شدی و صورتت خورد زمین نرم باشه ، داشتیم میرفتیم بیرون بابایی رفته بود ماشینو دربیاره منم جای تورو باز کردم و بغلت یکی از پشتیای مبل و گذاشتم که نیفتی و رفتم تا آرایش کنم خلاصه کارم که تموم شد و از اتاق اومدم بیروووون که با یه صحنههههه باور نکردنی روبرو شدم... دیدم که غلت زدی و با پا پشتی مبلو انداختی و ک و ن لخت از مبل آوییییزونی و خودتو با دست سفت نگه د...
نویسنده :
نرگس
17:38